زیباکلام: مغضوب مردم، مغضوب ملت، خوب شد! بعد من یک آدرس دادم به آقای رسایی و گفتم که مشابه این اتفاقات در نظام های کمونیستی افتاده. درکش خیلی ساده است، اصلا چرا پای پیامبر را بکشیم وسط، فهمش راحت است. اگر در نظام جمهوری اسلامی ایران شما با حکومت همراه بودید، ریزش نمی کنید و مغضوب نمی شوید ولی اگر شما با حکومت همراه نباشید و انتقاد داشته باشید، آن وقت مغضوب می شوید، معلوم می شوید که شما از عوامل دشمنید و عقل ندارید و ملت شما را پس زده. بنابر این همه تلفات ما و بزرگان ما سقوط می کنند به نظر من نشانه توسعه نیافتگی نظام ماست. اگر نظام ما توسعه یافته بود و مخالفت با حکومت جایگاهی داشت، محال ممکن بود که تعداد زیادی از مسئولین کشور سقوط کنند.
آقای رسایی خودشان را رویش می دانند اما امیدوارم آنقدر زنده باشم که ببینم وقتی همین آقای رسایی اولین انتقاد را به حکومت وارد کرد، آن وقت خواهیم دید که رویش و ریزش یعنی چه. مادام که توسعه نیافتگی سیاسی در نظام باشد همین است، آقای رسایی، رییس مجلس و رییس جمهور امروز و آینده تا زمانی از شأن و جایگاه برخوردارند که انتقاد نکنند، ولی با انتقاد سقوط می کنند. آقای رسایی به جای این که بیاید بگویید نظام ما را چه می شود که با محصولات خودش این گونه برخورد می کند، تازه افتخار هم می کند و آن را نشانه سلامت نظام می داند مثل این که نظام هند و بلژیک و انگلیس و فرانسه و دیگر نظام ها ناسالمند و بیمارند. البته آقای رسایی و دوستانش همین را می گویند که این نظام های دموکراسی بزودی سقوط می کنند، نه خیر آقای رسایی این نشانه بیماری نظام است.
مجری: البته آقای زیباکلام به نظرم یک طرفه به قاضی رفتن هم شاید درست نباشد. ببینید شما الان دارید می گویید که این خواص مغضوب، اصلا اشتباه نکردند و هیچ مشکلی نداشتند...
زیباکلام: نخیر شما دارید حرف می گذارید در دهن من! من اصلا این را نمی گویم...
مجری: خب اصلا مگر ممکن است که این نخبگان سیاسی معصوم...
رسایی: آقای اسکندری لطفا اجازه بدهید من چند نکته را عرض کنم. البته آقای زیباکلام که اینطور سخن می گویند خیلی تعجب آور نیست. بالاخره دفاع از رضا میرپنج قلدر در کارنامه آقای زیباکلام هست. خیلی بعید نیست که ایشان با این کارنامه، نظام اسلامی را ظالم بداند...
زیباکلام: من افتخار می کنم به آن سابقه. افتخار می کنم به دفاعی که از رضاشاه کردم...
رسایی: عیبی ندارد، ولی فکر نکنید حالا که شما آمده اید پشت تریبون رادیو و صحبت می کنید، این نشانه این است که مردم شما را قبول دارند و جایگاهی دارید، نه این به خاطر این است که آقایان اصلاح طلب خجالت می کشند بیایند و از این مواضع دفاع کنند...
زیباکلام: نخیر من اصلا خجالت نمی کشم که از رضاشاه و همکارانش دفاع کنم...
رسایی: بله شما خجالت نمی کشید که از پشت رادیو جمهوری اسلامی از رضاشاه دفاع می کنید و بعد می گویید که هر کس مخالف نظام ایران باشد سرکوب می شود! آقای زیباکلام الان از رادیو جمهوری اسلامی صحبت می کند و از رضاشاه دفاع می کند و می گوید هر کس با این حکومت مخالف باشد حق زندگی به او نمی دهند؟!
زیباکلام: من البته نخبگان را می گویم. من که کاره ای نیستم...
رسایی: اصلا تفاوتی ندارد. مگربه آقای موسوی و کروبی فرصت داده نشد بیایند در انتخابات حرف بزنند؟ هر حرفی هم دلشان خواست زدند، آیا نظام ایران آنها رد صلاحیت کرد؟ چرا جواب نمی دهید آقای زیباکلام؟ یک کلمه بالاخره اینها فرصت داشتند یا نه...
زیباکلام: جواب چی را باید بدهم...
رسایی: آنها هم مثل شما از رضا میرپنج دفاع کردند، فقط شما صراحتا این کار کردید آنها صراحتا نمی کردند. سئوال این است که بالاخره چه کسانی دست رد به سینه اینها زدند؟ مردم یا حکومت؟ شما نظرتان چیست، من نمی دانم؟ ولی مردم می فهمند! شما از رضا میرپنج قلدر دفاع می کنید بعد نظام جمهوری اسلامی را بدتر از آن می دانید...
زیباکلام: اصلا و ابدا، شما دارید حرف توی دهن من می گذارید...
رسایی: چی را انکار می کنید آقای زیباکلام! برادر من شما خودت این را گفتی، من عین کلام شما را نوشتم. شما گفتید که اگر نخبگان با حکومت همراه و همسو نباشند، ریزش می کنند و مغضوب می شوند ولی اگر همراه باشند، دچار ریزش نمی شوند. خب من دو تا سئوال دارم: اولا حکومت یعنی چه؟ از نظر شما حکومت کیست که اگر همراه نباشید، سقوط می کنید اگر همراه باشید می مانید؟ شماها که می گویید احمدینژاد آمد سابقه نظام را شست گذاشت کنار. نظام یعنی چه؟ بالاخره همه ما جزو منتقدین هستیم، خود احمدینژاد هم منتقد است، من خودم هم انتقاداتی دارم...
زیباکلام: من که ندیدم شما انتقاد بکنید...
رسایی: نخیر شما تلاش می کنید اینطوری جلوه دهید. مثل نماینده ای که آمد پشت تریبون گفت اگر هاشمی رفسنجانی رییس جمهور دولت نباشد، من در مجلس نمی مانم، والله تالله بالله از مجلسی که هاشمی رفسنجانی رییس جمهور آن نباشد استعفا می دهم. بعد هم خطاب به خبرنگاران گفت که این را منتشر کنید...
مجری: کدام نماینده...
رسایی: همین آقای شیخ قدرت علیخانی. بعد ایشان به من می گوید وکیل الدوله! چرا چون من از دولتی که بیست و پنج میلیون رای آورده دفاع می کنم، آنوقت من می شوم وکیل الدوله و آقای علیخانی مدافع هاشمی می شود نماینده مردم! حالا جالب هم هست که این آقا از مجلس هم نرفت در مجلس هفتم باقی ماند، وقتی من به ایشان گفتم شما قسم خورده بودید که بروید، گفت من کفاره قسمم را دادم. من سئوالم از شما این است که چرا با یک سری حرف های روشنفکری...
زیباکلام: چرا روشنفکری عزیز من. من از شما سئوال کردم...
رسایی: خب ببینید آقای زیباکلام حرف شما یعنی این که الان اگر در آمریکا و اسرائیل و انگلیس اگر کسی با حکومت همراه نبود می ماند...
زیباکلام: بله اینطوری است...
رسایی: واقعا اینطوری است! آقای زیباکلام متوجه جواب هایی که می دهید باشید، چون الان مردم هم حرف های شما را می شنوند. من می گویم در آمریکا و انگلیس و اسرائیل هم اینطوری است که اگر یک عده ای تا این اندازه ای که این آقایان خواستند کودتا بکنند، بخواهد براندازی بکنند، آنها هم می ایستند و نگاه می کنند؟
زیباکلام: تعجب می کنم این که مهندس بازرگان نبود می خواست کودتا بکند، آیت الله منتظری که نبود، حالا آقای موسوی یا هاشمی به قول شما می خواست کودتا بکند، باید مغضوب می شد! شما همه آنهایی که همراه شما نشدند را مغضوب کردید...
رسایی: من تعجب می کنم آقای زیباکلام! اینهایی که شما اسم می برید، نظام جمهوری اسلامی با آنها کاری نداشته، چون نظام فرصت حضور در انتخابات را به آنها داد، تریبون هم به آنها داد ولی مردم دست رد به سینه اینها زدند و این نظام هم مردمی است. آقای موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی همه اینها در این انتخابات آمدند و حرف زدند از گزینه خودشان حمایت کردند. مثل این تریبونی که الان در اختیار شما قرار گرفته و از رضا شاه حمایت می کنید آنها هم آمدند شبیه همین کار را کردند. شما فکر می کنید که شعار نه غزه نه لبنان را فقط در روز قدس سر دادند، نخیر همه این آقایان به ادبیاتی دیگر همین موضوع را در مناظره هایشان مطرح کردند که ما باید به امور کشور خودمان برسیم. خب نظام آمد اینها را اخراج کرد؟ مردم بیرونشان کردند، اینها هم آمدند آشوب کردند، بانک آتش زدند، مسجد آتش زدند.
من نمونه هایی از این موارد را برای شما می خوانم همه اینها مستند هم هست. آقای موسوی در اولین مصاحبه اش می گوید که من از بیان حرف های تند خودداری می کنم و از رسانه های ساختار شکن برائت می جویم. واقعا ایشان اینگونه رفتار کرد. ایشان در همان مصاحبه می گوید که مهمترین معضل کشور قانونگریزی دولت نهم است و من برای اجرای قانون آمده ام، آیا واقعا ایشان تن به قانون داد. در تاریخ 24 /1/ 88 می گوید آنچه من را به صحنه کشانده، عمل نکردن دولت به قانون است و این وضع اگر ادامه پیدا کند، ممکن است به کشور آسیب جدی وارد شود. کشوری که در آن قانون حاکم نباشد، رستگار نمی شود و این قانون گریزی حتی ممکن است ظاهری از خیرخواهی داشته باشد.
شما فکر می کنید مردم این چیزها را نمی فهمند. دیروز در مجلس، خبرنگاری پرسید چرا در 22 خرداد امسال فتنه گران نتوانستند کاری کنند؟ گفتم چون بیست و پنج میلیون نفر همان سال گذشته فهمیدند موسوی دروغ می گوید و 13 میلیونی که نفهمیده بودند، در طول این یک سال به دروغگو بودن موسوی پی بردند.
زیباکلام: فقط شما نیروهای نظامی و انتظامی و بسیجی هاتان را از خیابان جمع می کردید و به مردم اجازه حضور در خیابانها را می دادید، آن وقت شما جوابتان را می گرفتید. شما مشکلتان این است که در حمام و خزینه چهچه بلبل می زنید و کیف می کنید...
رسایی: ولی ظاهرا فعلا شما در رادیو در حال چهچه زدن هستید...
زیباکلام: اگر شما اینقدر مطمئنید که بیست و پنج میلیون جمعیت دارید پس چرا اجازه راهپیمایی به هیچ بشری را نمی دهید؟
رسایی: مگر راهپیمایی های قبلی این آقایان با مجوز بود؟ چرا دو باره نتوانستند راهپیمایی راه بیندازند؟
زیباکلام: شما می گویید که بیست و پنج میلیون سال گذشته و 13 میلیون هم امسال به شما اضافه شده، خب اگر اینقدر مطمئنید پس چرا مجوز یک راهپیمایی ساده نمی دهید؟
رسایی: اولا کسی درخواست مجوز نکرده! چند بار هم استاندار اعلام کرد که اگر راهپیمایی می خواهید باید نماینده رسمی شما بیاید مجوز بگیرد. این نمی شود که شما در حمام چهچه بزنید که ما می خواهیم راهپیمایی کنیم، استانداری هم بگوید بفرمایید. اصلا شما برو نماینده اینها بشو و مجوز بگیر، البته شما هم حاضر نیستید سرنوشت خودتان را با اینها پیوند بزنید.
دوما قانون چه می گوید؟ قانون می گوید که تجمعات آزاد است به دو شرط، تجمع نباید مخل به امنیت ملی و مخل به مبانی دینی نباشد. من از شما می پرسم وقتی این آقایان در سابقه شان این است که می گویند مرگ بر اصل قانون اساسی و وقتی در روز عاشورا عده ای آن افتضاح را به بار می آورند و بعد این آقایان بیانیه می دهند آنها را مردم خدا جو می دانند، اصلا شما می خواهید به قانون اساسی عمل کنید چه می کنید...
زیباکلام: یعنی اگر اینها درخواست راهپیمایی می کردند شما مجوز می دادید؟
رسایی: نخیر، من نمی توانم تعیین کنم، اما درخواست را بررسی می کردند شاید مجوز می دادند شاید نمی دادند. ولی این آقایان هر چند تا تجمع تا به حال داشتند بدون مجوز بوده، چرا دیگر بدون مجوز به میدان نمی آیند؟ چرا اول بیانیه می دهند که بیست دوم خرداد تجمع داریم بعد بیانیه می دهند که به دلیل عدم امنیت لغو شده؟ چرا دروغ می گویند؟ ببینید این سخن آقای موسوی است 3/2/88 در مشهد گفته: در این سی سال ولایت فقیه ما را مصون داشته. در این سی سال هر لحظه ممکن بود به دوران قبل از انقلاب برگردیم - یعنی همان دوره رضا شاه که شما دفاع کردید – ولایت فقیه ما را در برابر کودتاها وخودمختاری ها حفظ کرده ومن با قبول این اصل وارد انتخابات شدم. خب آقای زیباکلام شما بگویید موسوی راست گفته یا دروغ؟ بپذیرید که از 13 میلیونی که رای دادند، بسیاری بعدا فهمیدند موسوی به آنها دروغ گفته.
زیباکلام: شما که اینقدر مطمئنید مجوز می دادید به راهپیمایی. من دیروز میدان و خیابانی را رد نشدم الا این که دیدم پلیس و بسیج ریخته بودند در آن...
رسایی: خب چه کار کنند آقای زیباکلام! وقتی سابقه هواداران موسوی این است که شیشه شکسته اند و مسجد آتش زدند و چادر از سر زنها کشیدند، پلیس برای امنیت مردم باید در خیابانها باشد. البته من نمی گویم هر کس طرفدار موسوی بوده اینطور است ولی هوادارنش این کارها را کردند...
زیباکلام: یعنی آن سه میلیون نفری که در روز بیست و پنج خرداد آمدند در خیابان شیشه شکستند؟ آتش زدند...
مجری: چند میلیون نفر؟
زیباکلام: سه میلیون...
رسایی: اگر آنها سه میلیون نفر بودند پس حتما در 9 دی جمعیت سیصد میلیون نفر بوده...
زیباکلام: پس چند نفر بودند...
رسایی: اصلا همان سه میلیون بودند ولی آقای زیباکلام همان مردم در 9 دی آمدند در خیابانها و همان ها عصبانی اند از دست اینها. بالاخره 175 نماینده از طرف ملت نامه امضا کردند و درخواست محاکمه اینها را کردند. مردم هم کم کم فهمیدند که اینها دروغ می گویند، فهمیدند که تقلب رمز کودتا بود. خب چرا همان مردم در روز قدس نیامدند؟ چون متوجه قصه شدند و ریزش کردند...
زیباکلام: نخیر آقای رسایی در این فاصله هزاران نفر بازداشت شدند، قصه کهریزک اتفاق افتاد، داستان زیر گرفتن مردم توسط وانت نیروی انتظامی پیش آمد، عده ای بدون دلیل به پنج سال زندان محکوم شدند.
رسایی: شما به مردم توهین می کنید! عذر می خواهم ولی اگر شما آدم ترسویی هستید و راحت طلب هستید و حاضر نیستید برای آرمانهایتان هزینه بدهید، چرا مردم را متهم می کنید که با کوچکترین اخمی میدان را ترک می کنند...
زیباکلام: کاش تلویزیون بود مردم ایران شما را می دیدند تا بپرسند که وقتی انقلاب شد، شما چند ساله بودید یا زمان جنگ چند ساله بودید...
رسایی: بنده وقتی انقلاب شد 12 ساله بود و در 16 سالگی هم به جبهه ها رفتم و یک سال نیم در جبهه بودم که همه این زمان را هم در خط مقدم بودم ولی این چه دخلی دارد، چه ربطی دارد؟ اگر اینطور است شما اصلا نباید در باره پیامبر و دینتان و اهل بیت سخن بگویید...
زیباکلام: ربطش این است که از نظر شما آنها که رفوزه شدند، همه کسانی هستند که از سال 42 در مبارزه بودند...
رسایی: از نظر شما ملاک حال فعلی آدم هاست یا گذشته آنها...
زیباکلام: این را تمام نظام هایی که مخالفین خودشان را برکنار می کنند، می گویند ملاک گذشته دیگران نیست...
رسایی: خب از نظر شما ملاک چیه، گذشته یا حال؟
مجری: اما این که کلام امام است آقای زیباکلام...
رسایی: ایشان که امام را قبول ندارد، رضا شاه را قبول دارد...
زیباکلام: این که ملاک حال فعلی است در این مملکت، یعنی این که تا زمانی شما همراه حکومت هستید در خط هستید، اما اگر انتقاد از حکومت بکنید ملاک حال فعلی آدمها می شود...
رسایی: بالاخره آقای زیباکلام ملاک چیه، حال فعلی آدم ها یا گذشته آنها یا هر دو؟ این حرف شما می دانید یعنی چه، اگر ملاک حال فعلی نباشد شما باید شیطان را مقدس بشمارید و لعنتش نکنید! چون شیطان در گذشته موجود مقدسی بوده، از فرشتگانی بود که برجستگی داشت و از جمله خواص بود. ولی ملاک چون حال فعلی هر چیزی است، شیطان هم وقتی تغییر کرد، اخراج شد.
مجری: عذرخواهی می کنم ما وقت زیادی نداریم، آقای زیباکلام شما بفرمایید.
زیباکلام: ببینید من یک سئوال اساسی کردم که نظام ما را چه می شود که سرمایه های خودش را می سوزاند ولی در نظام های دیگر این طور نیست. حال این نکته که ملاک حال فعلی آدمهاست یا گذشته، من از ایشان می پرسم که چرا این سئوالات در هند و ترکیه بوجود نمی آید؟
رسایی: آقای زیباکلام یک مقدار در داخل کشورتان زندگی کنید...
زیباکلام: پاسخم این است که در آن نظام ها توسعه سیاسی بهوجود آمده و دمکراسی وجود دارد.
مجری: متاسفانه وقت ما تمام است...
رسایی: آقای زیباکلام! بالاخره ملاک چیه امروز است یا دیروز...
زیباکلام: ملاک قانون است...
رسایی: آن را هم که شکستید...
مجری: خب من از شنوندگان محترم و از دو میهمان محترم برنامه تشکر می کنم.